بوی ماه مدرسه
دیگر مطالب پرونده

خاطرات تلخ انگار خود به خود کمتر در ذهن میمانند، یا چون دوستشان نداریم و مدام یادشان نمیآوریم، کم رنگ میشوند. با این حال بعید میدانم از یاد بروند. خاطرۀ مشق ننوشتن، خاطره جریمه شدن، خاطره درس...

از آن بچههای شر و شیطان مدرسه بود. تنها کسی که ناظمها از دستش عاصی بودند اما چیزی به او نمیگفتند. نمرههای خوب و مقاماش در المپیاد ریاضی مثل دعای دهنبند عمل میکرد.

مامان که باشی از تقویمها حاشیههای ثبت شده از اولینهای فرزندت برایت از همه عزیزتر است؛ اولین باری که لبخند زد، اولین باری که مادرانههای تو را شناخت، اولین باری که غلطید، اولین باری که یک شب تا صبح...

انتقالیاش برای این مدرسه تازه آمده بود؛ حال و هوای بچههای اینجا تومنی دوزار فرق داشت با جاهای دیگر شهر. نه از آن کیف و کتابهای رنگ و وارنگ خبری بود نه از آن پاککنها و تراشهای فانتزی. زنگهای...